زینب به جایی رسید که فقط والاترین انسانهای تاریخ بشریت - یعنی پیامبران - میتوانند به آنجا برسند ...
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
بخش اول مطالب
بخش دوم مطالب
امام جواد (علیه السلام) :
خداوند متعال، به سبب تقوا، بنده اش را از آنچه از عقلش دور مانده ، حفظ می کند و به وسیله ی تقوا او را نسبت به آنچه آن را نمی بیند و ناآگاه است روشن می سازد.
بحار الأنوار ج75 ص358
منبع (کانال فضیلتها):
صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
اشهدُ انک تشهدُ مقامی
وتسمع کلامی
وتَرُدُ سلامی
وانت حیُُ عند ربک مرزوق
اسئل الله ربی وربک قضاء حوائجی فی الدنیا والاخره
منبع (کانال فضیلتها):
شهید عزیز
رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله امام خامنه ای:
هر چیزی که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند، چشمنواز و دلنواز است.
یاد او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدین گونه پاداش دنیائی اخلاص و عمل صالح او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هرکدام وظیفهئی داریم
منبع (کانال فضیلتها):
امام خامنه ای:
با وجود حمایت زیاد از صنعت خودرو در کشور، کیفیت خودرو خوب نیست/ مردم ناراضیاند و درست میگویند و حق با مردم است
رهبر انقلاب در دیدار با تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی:
ما در برخی از محصولات داخلی متأسفانه شاهد این هستیم که به کیفیت توجه نمیشود، این خیلی بد است، این همه حمایت در طول این سالها از صنعت خودرو در کشور شده خب کیفیت خودرو خوب نیست، مردم ناراضیاند درست هم میگویند، حق با مردم است، یعنی اعتراض مردم به جا است، این صنعت نتوانسته رضایت مشتری را جلب کند.
منبع (کانال فضیلتها):
گلایه امام خامنه ای از افزایش قیمت لوازم خانگی:
من گلایه میکنم از دوستانی که مسئولان لوازم خانگی هستند. ما از اینها حمایت کردیم، اسم آوردیم؛ شنیدم بعضی از اقلام دوبرابر افزایش قیمت پیدا کرده؛ چرا؟! نبایستی با حمایتها اینجور برخورد بشود.
منبع (کانال فضیلتها):
تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۰۵
یَاأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا عَلَیْکُمْ أَنفُسکُمْ لا یَضرُّکُم مَّن ضلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ(۱۰۵)
ترجمه:
۱۰۵ -اى کسانى که ایمان آورده اید مراقب خود باشید ، هنگامى که شما هدایت یافتید گمراهى کسانى که گمراه شده اند به شما زیانى نمىرساند ، بازگشت همه شما به سوى خدا است و شما را از آنچه عمل مىکردید آگاه مىسازد .
تفسیر
هر کس مسئول کار خویش است
در آیه قبل سخن از تقلید کورکورانه مردم عصر جاهلیت از نیاکان گمراه ، به میان آمد و قرآن به آنها صریحا اخطار کرد که چنین تقلیدى ، با عقل و منطق سازگار نیست ، به دنبال این موضوع طبعا این سؤال در ذهن آنها مىآمد که اگر ما حسابمان را از نیاکانمان در این گونه مسائل جدا کنیم ، پس سرنوشت آنها چه خواهد شد ، به علاوه اگر ما دست از چنان تقلیدى برداریم سرنوشت بسیارى مردم که تحت تاثیر چنین تقالیدى هستند ، چه مىشود ، آیه فوق در پاسخ اینگونه سؤالات مىگوید : اى کسانى که ایمان آورده اید شما مسئول خویشتنید ، اگر شما هدایت یافتید گمراهى دیگران ( اعم از نیاکان و یا دوستان و بستگان هم عصر شما ) لطمه اى به شما نخواهد زد ( یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم ) .
سپس اشاره به موضوع رستاخیز و حساب و رسیدگى به اعمال هر کس کرده ، مىگوید بازگشت همه شما به سوى خدا است ، و به حساب هر یک از شما جداگانه رسیدگى مىکند ، و شما را از آنچه انجام مىدادید آگاه مىسازد.
(الى الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم تعملون).
پاسخ به یک ایراد
در پیرامون این آیه سر و صداى زیادى براه انداخته اند و بعضى چنین پنداشته اند که میان این آیه و دستور امر به معروف و نهى از منکر که از دستورات قاطع و مسلم اسلامى است یکنوع تضاد وجود دارد ، زیرا این آیه مىگوید شما مراقب حال خویشتن باشید ، انحراف دیگران اثرى در وضع شما نمىگذارد.
اتفاقا از روایات چنین بر مىآید که این نوع سوء تفاهم و اشتباه حتى در عصر نزول آیه براى بعضى از افراد کم اطلاع وجود داشته است ، جبیر بن نفیل مىگوید در حلقه جمعى از یاران پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) نشسته بودم و از همه کم سنتر بودم آنها سخن از امر به معروف و نهى از منکر به میان آوردند ، من به میان سخنان آنها پریدم و گفتم مگر خداوند در قرآن نمىگوید : یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم ( بنابراین امر به معروف و نهى از منکر چه لزومى دارد ! ) ناگاه همگى یکزبان مرا مورد سرزنش و اعتراض قرار دادند و گفتند : آیه اى از قرآن را جدا مىکنى ، بدون اینکه معنى تفسیر آن را بدانى ؟ ! من از گفتار خود سخت پشیمان شدم ، و آنها به مباحثه در میان خود ادامه دادند ، هنگامى که مىخواستند برخیزند و مجلس را ترک گویند ، رو به من کرده و گفتند : تو جوان کم سن و سالى هستى و آیه اى از قرآن را بدون اینکه معنى آن را بدانى از بقیه جدا کرده اى ولى شاید به چنین زمانى که مىگوئیم برسى که ببینى بخل مردم را فرا گرفته و بر آنها حکومت مىکند ، هوى و هوس پیشواى مردم است ، و هر کس تنها راى خود را مىپسندد ، در چنان زمانى مراقب خویش باش ، گمراهى دیگران به تو زیانى نمىرساند ( یعنى آیه مربوط به چنان زمانى است ) .
بعضى از راحت طلبان عصر ما نیز هنگامى که سخن از انجام دو فریضه بزرگ الهى امر به معروف و نهى از منکر به میان مىآید براى شانه خالى کردن از زیر بار مسئولیت به این آیه مىچسبند و معنى آن را تحریف مىکنند.
در حالى که با کمى دقت مىتوان دریافت که تضادى در میان این دو دستور نیست ، زیرا : اولا : آیه مورد بحث مىگوید حساب هر کس جدا است و گمراهى دیگران مانند نیاکان و غیر نیاکان لطمه اى به هدایت افراد هدایت یافته نمىزند حتى اگر برادر هم باشند و یا پدر و فرزند ، بنا بر این شما از آنها پیروى نکنید و خود را نجات دهید ( دقت کنید ) .
ثانیا : این آیه اشاره به موقعى مىکند که امر به معروف و نهى از منکر کارگر نمىشود ، و یا شرائط تاثیر آن جمع نیست گاهى بعضى از افراد در چنین موقعى ناراحت مىشوند که با این حال ، تکلیف ما چیست ؟ قرآن به آنها پاسخ مىدهد که براى شما هیچ جاى نگرانى وجود ندارد زیرا وظیفه خود را انجام داده اید ، و آنها نپذیرفته اند و یا زمینه پذیرشى در آنها وجود نداشته است ، بنابراین زیانى از این ناحیه به شما نخواهدرسید.
این معنى در حدیثى که در بالا نقل کردیم و همچنین در بعضى از احادیث دیگر نقل شده است که از پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) درباره این آیه سؤال کردند فرمودند : ایتمروا بالمعروف و تناهوا عن المنکر فاذا رایت دنیا مؤثرة و شحا مطاعا و هوى متبعا و اعجاب کل ذى راى برایه فعلیک بخویصة نفسک و ذر عوامهم ! : امر به معروف کنید و نهى از منکر ، اما هنگامى که ببینید ، مردم دنیا را مقدم داشته و بخل و هوى بر آنها حکومت مىکند و هر کس تنها راى خود را مىپسندد ( و گوشش بدهکار سخن دیگرى نیست ) به خویشتن بپردازید و عوام را رها کنید .روایات دیگرى نیز به این مضمون نقل شده که همگى همین حقیقت را تعقیب مىکند.
فخر رازى چنانکه عادت او است براى پاسخ به سؤال فوق چندین وجه ذکر مىکند که تقریبا همه بازگشت به یک چیز یعنى آنچه در بالا آوردیم مىکند و گویا او براى تکثیر عدد آنها را از هم جدا کرده است!.
در هر حال شک نیست ، که مساله امر به معروف و نهى از منکر از مهمترین ارکان اسلام است که بهیچ وجه نمىتوان شانه از زیر بار مسؤلیت آن خالى کرد ، تنها در موردى این دو وظیفه ساقط مىشود که امیدى به تاثیر آن نباشد و شرایط لازم در آن جمع نگردد.
منبع (کانال فضیلتها):
تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۱۰۶تا۱۰۸
یَاأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا شهَادَةُ بَیْنِکُمْ إِذَا حَضرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْت حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ أَوْ ءَاخَرَانِ مِنْ غَیرِکُمْ إِنْ أَنتُمْ ضرَبْتُمْ فى الأَرْضِ فَأَصابَتْکُم مُّصِیبَةُ الْمَوْتِ تحْبِسونَهُمَا مِن بَعْدِ الصلَوةِ فَیُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشترِى بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذَا قُرْبىوَ لا نَکْتُمُ شهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَّمِنَ الاَثِمِینَ(۱۰۶) فَإِنْ عُثرَ عَلى أَنَّهُمَا استَحَقَّا إِثْماً فَئَاخَرَانِ یَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِینَ استَحَقَّ عَلَیهِمُ الأَوْلَیَانِ فَیُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شهَادَتِهِمَا وَ مَا اعْتَدَیْنَا إِنَّا إِذاً لَّمِنَ الظالِمِینَ(۱۰۷) ذَلِک أَدْنى أَن یَأْتُوا بِالشهَادَةِ عَلى وَجْهِهَا أَوْ یخَافُوا أَن تُرَدَّ أَیمَانُ بَعْدَ أَیْمَانهِمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسمَعُواوَ اللَّهُ لا یهْدِى الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ(۱۰۸)
ترجمه:
۱۰۶ -اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد در موقع وصیت باید دو نفر عادل را از میان شما به شهادت بطلبد ، یا اگر مسافرت کردید و مرگ شما را فرا رسد ( و در راه مسلمانى نیافتید ) دو نفر از غیر شما ، و اگر به هنگام اداى شهادت در صدق آنها شک کردید آنها را بعد از نماز نگاه مىدارید تا سوگند یاد کنند که ما حاضر نیستیم حق را به چیزى بفروشیم اگر چه در مورد خویشاوندان ما باشد و شهادت الهى را کتمان نمىکنیم که از گناهکاران خواهیم بود .
۱۰۷ -و اگر اطلاعى حاصل شود که آن دو مرتکب گناهى شده اند ( و حق را کتمان کرده اند ) دونفر از کسانى که گواهان نخست بر آنها ستم کرده اند به جاى آنها قرار مىگیرند و به خدا سوگند یاد مىکنند که گواهى ما از گواهى آن دو به حق نزدیکتر است و ما مرتکب تجاوزى نشده ایم که اگر چنین کرده باشیم از ظالمان خواهیم بود.
۱۰۸ -این کار بیشتر سبب مىشود که به حق گواهى دهند ( و از خدا بترسند ) و یا ( از مردم ) بترسند که ( دروغشان فاش گردد و ) سوگندهائى جاى سوگندهاى آنها را بگیرد ، و از ( مخالفت ) خدا بپرهیزید و گوش فرا دهید و خداوند جمعیت فاسقان را هدایت نمىکند.
شان نزول:
در مجمع البیان و بعضى تفاسیر دیگر در شان نزول آیات فوق نقل شده است که یک نفر از مسلمانان به نام ابن ابى ماریه به اتفاق دو نفر از مسیحیان عرب به نام تمیم و عدى که دو برادر بودند به قصد تجارت از مدینه خارج شدند در اثناى راه ابن ماریه که مسلمان بود بیمار شد ، وصیتنامه اى نوشت و آن را در میان اثاث خود مخفى کرد ، و اموال خویش را بدست دو همسفر نصرانى سپرد وصیت کرد که آنها را به خانواده او برسانند ، و از دنیا رفت ، همسفران متاع او را گشودند و چیزهاى گرانقیمت و جالب آنرا برداشتند و بقیه را به ورثه باز گرداندند ، ورثه هنگامى که متاع را گشودند ، قسمتى از اموالى که ابن ابى ماریه با خود برده بود در آن نیافتند ، ناگاه چشمان آنها به وصیتنامه افتاد ، دیدند ، صورت تمام اموال مسروقه در آن ثبت است ، مطلب را با آن دو نفر مسیحى همسفر در میان گذاشتند آنها انکار کرده و گفتند : هر چه به ما داده بود به شما تحویل داده ایم ! ناچار به پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) شکایت کردند ، آیات فوق نازل شد و حکم آن را بیان کرد .
ولى از شان نزولى که در کتاب کافى آمده است چنین بر مىآید که آنها نخست انکار وجود متاع دیگرى کردند و جریان به خدمت پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) کشیده شد ، و پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) چون دلیلى بر ضد آن دو نفر وجود نداشت ، آنها را وادار به سوگند کرد ، سپس آنها را تبرئه نمود ، اما چیزى نگذشت که بعضى از اموال مورد بحث نزد آن دو نفر پیدا شد و به این وسیله دروغشان اثبات گردید ، جریان به عرض پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) رسید پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) در انتظار ماند تا آیات فوق نازل شد ، سپس دستور داد ، اولیاء میت سوگند یاد کنند ، و اموال را گرفت و به آنها تحویل داد .
تفسیر
از مهمترین مسائلى که اسلام روى آن تکیه مىکند ، مساله حفظ حقوق و اموال مردم و به طور کلى اجراى عدالت اجتماعى است ، آیات فوق گوشه اى از دستورات مربوط به این قسمت است ، نخست براى اینکه حقوق ورثه در اموال میت از میان نرود و حق بازماندگان و ایتام و صغار پایمال نشود ، به افراد با ایمان دستور مىدهد و مىگوید : اى کسانى که ایمان آورده اید ، هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد باید به هنگام وصیت کردن دو نفر از افراد عادل را به گواهى بطلبید و اموال خود را به عنوان امانت براى تحویل دادن به ورثه به آنها بسپارید ( یا ایها الذین آمنوا شهادة بینکم اذا حضر احدکم الموت حین الوصیة اثنان ذوا عدل منکم ) .
منظور از عدل در اینجا همان عدالت به معنى پرهیز از گناه کبیره و مانند آن است ، ولى این احتمال در معنى آیه نیز هست که مراد از عدالت ، امانت در امور مالى و عدم خیانت باشد ، مگر اینکه با دلائل دیگر ثابت شود که شرائط بیشترى در چنین شاهدى لازم است.
و منظور از منکم یعنى از شما مسلمانان ، در مقابل افراد غیر مسلمان
است که در جمله بعد به آنها اشاره شده است.
البته باید توجه داشت که در اینجا بحث از شهادت معمولى و عادى نیست ، بلکه شهادتى است توام با وصایت ، یعنى این دو نفر هم وصیند و هم گواه و اما این احتمال که علاوه بر دو نفر شاهد انتخاب شخص سومى به عنوان وصى در اینجا لازم است بر خلاف ظاهر آیه و مخالف شان نزول است ، زیرا در شان نزول خواندیم که ابن ابى ماریه تنها دو نفر همسفر داشت که آنها را به عنوان وصى و گواه بر میراث خود انتخاب کرد .
سپس اضافه مىکند : اگر در مسافرتى باشید و مصیبت مرگ براى شما فرا رسد ( و از مسلمانان وصى و شاهدى پیدا نکنید ) دو نفر از غیر مسلمانها را براى این منظور انتخاب نمائید ( او آخر ان من غیر کم ان انتم ضربتم فى الارض فاصابتکم مصیبة الموت ) .
گرچه در آیه سخنى از این موضوع که انتخاب وصى و شاهد از غیر مسلمانها مشروط به عدم دسترسى به مسلمانان است دیده نمىشود ولى روشن است که منظور در صورتى است که دسترسى به مسلمان نباشد و ذکر قید مسافرت نیز به همین جهت است ، همچنین کلمه او گرچه معمولا براى تخییر است ولى در اینجا - مانند بسیارى از موارد دیگر - منظور ترتیب مىباشد ، یعنى نخست از مسلمانان و اگر ممکن نشد از غیر مسلمانان انتخاب کنید.
ذکر این نکته نیز لازم است که منظور از غیر مسلمانان تنها اهل کتاب یعنى یهود و نصارى مىباشد زیرا اسلام براى مشرکان و بت پرستان در هیچ مورد اهمیتى قائل نشده است .
سپس دستور مىدهد که به هنگام اداى شهادت باید آن دو نفر را بعد از نماز - در زمینه تردید و شک - وادار کنند که به نام خدا سوگند یاد کنند ( تحبسونهما من بعد الصلوة فیقسمان بالله ان ارتبتم).
و باید شهادت آنها به اینگونه بوده باشد که بگویند ما حاضر نیستیم حق را به منافع مادى بفروشیم و بناحق گواهى دهیم ، هر چند در مورد خویشاوندان ما باشد ( لا نشترى به ثمنا و لو کان ذا قربى).
و ما هیچگاه شهادت الهى را کتمان نمىکنیم که در این صورت از گناهکاران خواهیم بود ( و لا نکتم شهادة الله انا اذا لمن الاثمین).
باید توجه داشت که : اولا این تشریفات براى اداى شهادت در زمینه شک و تردید و اتهام است.
ثانیا به مقتضاى ظاهر آیه فرقى در میان مسلمان و غیر مسلمان از این نظر نیست و در حقیقت یکنوع محکم کارى براى حفظ اموال ، در زمینه اتهام مىباشد و این هیچگونه منافاتى با قبول شهادت عدلین بدون سوگند ندارد ، زیرا این حکم مربوط به مورد عدم اتهام است بنابراین نه حکم آیه نسخ شده است و نه اختصاص به غیر مسلمانان دارد ( دقت کنید ) .
ثالثا منظور از نماز در مورد غیر مسلمانان قاعدتا نمازهاى خود آنها است ؟ که در آنها ایجاد توجه و ترس از خدا مىکند و اما در مورد مسلمانان جمعى معتقدند که منظور خصوص نماز عصر است و در بعضى از روایات اهل بیت (علیهم السلام) نیز به آن اشاره شده است اما ظاهر آیه مطلق است و هر نمازى را شامل مىشود و ممکن است ذکر خصوص نماز عصر در روایات ما جنبه استحبابى داشته باشد زیرا در نماز عصر ، اجتماع بیشترى شرکت مىکردند و به علاوه وقت داورى و قضاوت در میان مسلمین بیشتر آن موقع بود.
و رابعا انتخاب وقت نماز براى شهادت به خاطر آن است که روح خدا ترسى به مقتضاى الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر در انسان بیدار مىشود ، و موقعیت زمانى و مکانى توجهى در او به سوى حق ایجاد مىکند و حتى بعضى از
فقها گفته اند که خوبست براى اداى شهادت اگر در مکه باشند در کنار کعبه در میان رکن و مقام که جایگاه بسیار مقدسى است و اگر در مدینه باشند در کنار منبر پیامبر (صلىالله علیه وآله وسلّم) این شهادت ادا شود.
و در آیه بعد سخن از موردى به میان آمده که ثابت شود ، دو شاهد مرتکب خیانت و گواهى بر ضد حق شده اند - همانطور که در شان نزول آیه آمده بود - در چنین موردى دستور مىدهد که : اگر اطلاعى حاصل شود که آن دو نفر مرتکب گناه و جرم و تعدى شده اند و حق را پایمال کرده اند ، دو نفر دیگر از کسانى که گواهان نخست به آنها ستم کرده اند ( یعنى ورثه میت ) بجاى آنها قرار گرفته و براى احقاق حق خود شهادت و گواهى مىدهند ( فان عثر على انهما استحقا اثما فاخران یقومان مقامهما من الذین استحق علیهم الاولیان).
مرحوم طبرسى در مجمع البیان معتقد است که این آیه از نظر معنى و اعراب از پیچیده ترین و مشکلترین آیات قرآن است ولى با توجه به دو نکته معلوم مىشود که این آیه آنقدر هم پیچیده نیست .
اولا منظور از استحق در اینجا به قرینه کلمه اثم ( گناه ) همان جرم و تجاوز به حق دیگرى است.
و ثانیا اولیان در اینجا به معنى اولان است یعنى آن دو شاهدى که در آغاز مىبایست شهادت بدهند و از راه راست منحرف شده اند.
بنابراین معنى آیه چنین مىشود که اگر اطلاعى حاصل شد که دو شاهد نخستین ، مرتکب خلافى شده اند ، دو نفر دیگر جاى آنها را مىگیرند از همان کسانى که دو شاهد نخست بر آنها تجاوز کرده اند.
و در ذیل آیه وظیفه دو شاهد دوم را چنین بیان مىکند که آنها باید به خدا سوگند یاد کنند که گواهى ما از گواهى دو نفر اول شایسته تر و به حق نزدیکتر است و ما مرتکب تجاوز و ستمى نشده ایم و اگر چنین کرده باشیم از ظالمان و ستمگران خواهیم بود ( فیقسمان بالله لشهادتنا احق من شهادتهما و ما اعتدینا انا اذا لمن الظالمین).
در حقیقت اولیاى میت روى اطلاعاتى که از جلوتر درباره اموال و متاع او بهنگام مسافرت یا غیر مسافرت داشته اند گواهى مىدهند که دو شاهد نخست مرتکب ظلم و خیانت شده اند و این شهادت جنبه حسى پیدا مىکند نه حدسى و از روى قرائن .
در آخرین آیه مورد بحث در حقیقت فلسفه احکامى را که در زمینه شهادت در آیات قبل گذشت بیان مىکند که : اگر طبق دستور بالا عمل شود یعنى دو شاهد را بعد از نماز و در حضور جمع به گواهى بطلبند ، و در صورت بروز خیانت آنها ، افراد دیگرى از ورثه جاى آنها را بگیرند و حق را آشکار سازند ، این برنامه سبب مىشود که شهود در امر شهادت دقت به خرج دهند و آن را بر طبق واقع - به خاطر ترس از خدا یا به خاطر ترس از خلق خدا - انجام دهند ( ذلک ادنى ان یاتوا بالشهادة على وجهها او یخافوا ان ترد ایمان بعد ایمانهم ) .
در حقیقت این کار سبب مىشود که حد اکثر ترس از مسئولیت در برابر خدا و یا بندگان خدا در آنها بیدار گردد و از محور حق منحرف نشوند.
و در آخر آیه براى تاکید روى تمام احکام گذشته دستور مىدهد : پرهیزگارى پیشه کنید و گوش به فرمان خدا فرا دهید و بدانید خداوند جمعیت فاسقان را هدایت نخواهد کرد ( و اتقوا الله و اسمعوا و الله لا یهدى القوم الفاسقین)
منبع (کانال فضیلتها):
امام حسن (علیهالسلام) :
هرڪس خدا را #بندگی ڪند خداوند همه چیز را بنده او گرداند.
تنبه الخواطر ، ج۲ ، ص ۱۰۸
منبع (کانال فضیلتها):
شهید حاج قاسم سلیمانی:
امام، رضوان الله تعالی علیه، رحمة الله علیه، که خداوند او را با انبیاء و اولیا قرین رحمت کند، حق بزرگی به گردن همهی ما و شما دارد. امام کاری کرد کارستان
هیچ عالمی در تاریخ شیعه، هیچ مرجعی در تاریخ شیعه، نه دیروز و نه امروز، قادر نبود کاری که امام انجام داد، انجام دهد. امام در اوج ناباوری، حتی در زمان مخالفت بعضی از برجستگان عالم تشیع، امام تاسیس حکومت اسلامی را در فکر پروراند و در اولین فرصت به مورد اجرا گذاشت.
منبع (کانال فضیلتها):
تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۰۹
یَوْمَ یجْمَعُ اللَّهُ الرُّسلَ فَیَقُولُ مَا ذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لا عِلْمَ لَنَاإِنَّک أَنت عَلَّامُ الْغُیُوبِ(۱۰۹)
ترجمه:
۱۰۹ -از آن روز بترسید که خداوند پیامبران را جمع مىکند و به آنها مىگوید مردم در برابر دعوت شما چه پاسخى دادند ؟ مىگویند ما چیزى نمىدانیم تو خود از تمام پنهانیها آگاهى.
تفسیر
این آیه در حقیقت مکملى براى آیات قبل است ، زیرا در ذیل آیات گذشته که مربوط به مساله شهادت حق و باطل بود ، دستور به تقوا و ترس از مخالفت فرمان خدا داده شد ، در این آیه مىگوید : از آن روز بترسید که خداوند پیامبران را جمع مىکند و از آنها درباره رسالت و ماموریتشان سؤال مىکند و مىگوید مردم در برابر دعوت شما چه پاسخى گفتند ( یوم یجمع الله الرسل فیقول ما ذا اجبتم ) .
آنها از خود نفى علم کرده و همه حقایق را موکول به علم پروردگار کرده مىگویند : خداوندا ! ما علم و دانشى نداریم ، تو آگاه بر تمام غیوب و پنهانیها هستى ( قالوا لا علم لنا انک انت علام الغیوب). و به این ترتیب سر و کار شما با چنین خداوند علام الغیوب و با چنین دادگاهى است ، بنابراین در گواهیهاى خود مراقب حق و عدالت باشید.
در اینجا دو سؤال پیش مىآید نخست اینکه از آیات دیگر قرآن استفاده مىشود که پیامبران شاهدان و گواهان بر امت خویشند در حالى که ازآیه فوق بر مىآید که آنها از خود نفى علم مىکنند و همه چیز را به خدا وامىگذارند.
ولى میان این دو تضاد و اختلافى نیست ، بلکه مربوط به دو مرحله است ، در نخستین مرحله که آیه مورد بحث اشاره به آنست ، انبیاء در پاسخ سؤال پروردگار اظهار ادب کرده ، و از خود نفى علم نموده ، و همه چیز را موکول به علم خدا مىکنند ، ولى در مراحل بعد آنچه را مىدانند در مورد امت خود بازگو مىکنند و گواهى مىدهند ، این درست به آن مىماند که گاهى استاد به شاگرد خود مىگوید که پاسخ فلان شخص را بده ، شاگرد نخست اظهار ادب کرده و علم خود را در برابر علم او هیچ توصیف مىکند و پس از آن آنچه را مىداند مىگوید .
دیگر اینکه چگونه انبیا از خود نفى علم مىکنند با اینکه آنها علاوه بر علم عادى بسیارى از حقایق پنهانى را از طریق تعلیم پروردگار مىدانند ؟ ! گرچه در پاسخ این سؤال مفسران بحثهاى گوناگونى دارند ، ولى به عقیده ما روشن است که منظور انبیاء آن است که علم خود را در برابر علم خدا هیچ بشمرند و در حقیقت چنین است ، هستى ما در برابر هستى بىپایان او چیزى نیست و علم ما در برابر علم او علم محسوب نمىشود ، و خلاصه ممکن هر چه باشد در برابر واجب چیزى ندارد و به تعبیر دیگر : دانش انبیاء اگر چه در حد خود دانش قابل ملاحظه اى است ولى با مقایسه به دانش پروردگار چیزى محسوب نمىشود .
و در حقیقت عالم واقعى کسى است که در همه جا و هر زمان حاضر و ناظر و از پیوند تمام ذرات عالم با خبر و از تمام خصوصیات این جهان که یک واحد بهم پیوسته است آگاه باشد ، و این صفت مخصوص ذات پاک خدا است.
از آنچه گفتیم روشن مىشود که این آیه دلیل بر نفى هر گونه علم غیب از پیامبران و امامان نمىشود ، آنچنانکه بعضى پنداشته اند ، زیرا علم غیب بالذات مربوط به کسى است که همه جا و هر زمان حاضر است ، و غیر او بالذات چنین علمى را ندارد بلکه آنچه را خدا از غیب به او تعلیم داده است مىداند ، شاهد این سخن آیات متعددى از قرآن است ، از جمله در سوره جن آیه 26 مىخوانیم عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الا من ارتضى من رسول : خداوند عالم الغیب است و هیچکس را از علم غیب خود آگاه نمىکند مگر رسولانى را که برگزیده است و در سوره هود آیه 49 مىخوانیم : تلک من انباء الغیب نوحیها الیک : اینها از خبرهاى غیبى است که ما به تو وحى مىفرستیم.
از این آیات و مانند آن استفاده مىشود که علم غیب مخصوص ذات خدا است ولى به هر کس آنچه صلاح ببیند تعلیم مىدهد و کمیت و کیفیت آن مربوط به خواست و مشیت او است.
منبع (کانال فضیلتها):
امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند :
رحم اللّه امرء علم انّ نفسه خطاه الی اجله، فبادر عمله و قصّر امله
خدا رحمت کند کسی را که بداند نفسهای او گامهایی است که به سوی مرگ بر میدارد، پس شتاب کند در عمل، و کوتاه کند آرزویش را
غررالحکم ، باب العمر
منبع (کانال فضیلتها):
تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۱۱۰
إِذْ قَالَ اللَّهُ یَاعِیسى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکرْ نِعْمَتى عَلَیْک وَ عَلى وَالِدَتِک إِذْ أَیَّدتُّک بِرُوح الْقُدُسِ تُکلِّمُ النَّاس فى الْمَهْدِ وَ کهْلاًوَ إِذْ عَلَّمْتُک الْکتَاب وَ الحِْکْمَةَ وَ التَّوْرَاةَ وَ الانجِیلَ وَ إِذْ تخْلُقُ مِنَ الطینِ کَهَیْئَةِ الطیرِ بِإِذْنى فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طیرَا بِإِذْنىوَ تُبرِئُ الأَکمَهَ وَ الأَبْرَص بِإِذْنىوَ إِذْ تخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنىوَ إِذْ کفَفْت بَنى إِسراءِیلَ عَنک إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنهُمْ إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُّبِینٌ(۱۱۰)
ترجمه:
۱۱۰ -بیاد آور هنگامى را که خداوند به عیسى بن مریم گفت متذکر نعمتى که بر تو و مادرت دادم باش ، زمانى که تو را بوسیله روح القدس تقویت کردم که در گاهواره و به هنگام بزرگى با مردم سخن مىگفتى ، و هنگامى که کتاب و حکمت و تورات و انجیل بر تو آموختم ، و هنگامى که به فرمان من از گل چیزى بصورت پرنده مىساختى و در آن مىدمیدى و به فرمان من پرنده اى مىشد و کور مادرزاد و مبتلا به بیمارى پیسى را به فرمان من شفا مىدادى ، و مردگان را ( نیز ) به فرمان من زنده مىکردى ، و هنگامى که بنى اسرائیل را از آسیب رسانیدن به تو باز داشتم در آن موقع که دلایل روشن براى آنها آوردى ولى جمعى از کافران آنها گفتند اینها جز سحر آشکار نیست .
تفسیر
مواهب الهى بر مسیح
این آیه و آیات بعد تا آخر سوره مائده مربوط به سرگذشت حضرت مسیح (علیه السلام) و مواهبى است که به او و امتش ارزانى داشته که براى بیدارى و آگاهى مسلمانان در اینجا بیان شده است .
نخست مىگوید : بیاد بیاور هنگامى را که خداوند به عیسى بن مریم فرمود : نعمتى را که بر تو و بر مادرت ارزانى داشتم متذکر باش ( اذ قال الله یا عیسى ابن مریم اذکر نعمتى علیک و على والدتک).
طبق این تفسیر ، آیات فوق بحث مستقلى را شروع مىکند که براى مسلمانان جنبه تربیتى دارد و مربوط به همین دنیا است ، ولى جمعى از مفسران مانند طبرسى و بیضاوى و ابو الفتوح رازى این احتمال را داده اند که آیه دنباله آیه قبل و مربوط به سؤالات و سخنانى باشد که خداوند با پیامبران در روز قیامت خواهد داشت ، و بنابراین قال که فعل ماضى است در اینجا به معنى یقول که فعل مضارع است مىباشد ، ولى این احتمال مخالف ظاهر آیه است ، بخصوص اینکه معمولا شمردن نعمتها براى کسى به منظور زنده کردن روح شکرگزارى در او است ، در حالى که در قیامت این مساله مطرح نیست .
سپس به ذکر مواهب خود پرداخته ، نخست مىگوید تو را با روح القدس تقویت کردم ( اذ ایدتک بروح القدس).
درباره معنى روح القدس در جلد اول صفحه 236 مشروحا بحث شد و خلاصه یک احتمال این است که مراد از آن فرشته وحى جبرئیل مىباشد و احتمال دیگر اینکه منظور همان نیروى غیبى است که عیسى را براى انجام معجزات و تحقق بخشیدن به رسالت مهمش تقویت مىکرد ، این معنى در غیر انبیاء نیز به درجه ضعیفتر وجود دارد .
دیگر از مواهب الهى بر تو این است که به تایید روح القدس با مردم در گهواره و به هنگام بزرگى و پختگى سخن مىگفتى ( تکلم الناس فى المهد و کهلا).
اشاره به اینکه سخنان تو در گاهواره همانند سخنان تو در بزرگى ، پخته و حساب شده بود ، نه سخنان کودکانه و بى ارزش.
دیگر اینکه کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو تعلیم دادم ( و اذ علمتک الکتاب و الحکمة و التوریة و الانجیل ) .
ذکر تورات و انجیل بعد از ذکر کتاب با اینکه از کتب آسمانى است ، در حقیقت از قبیل تفصیل بعد از اجمال است.
دیگر از مواهب اینکه از گل به فرمان من چیزى شبیه پرنده مىساختى سپس در آن مىدمیدى و به اذن من پرنده زنده اى مىشد ( و اذ تخلق من الطین کهیئة الطیر باذنى فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنى).
دیگر اینکه : کور مادرزاد و کسى که مبتلا به بیمارى پیسى بود به اذن من شفا مىدادى ( و تبرء الاکمه و الابرص باذنى).
و نیز مردگان را به اذن من زنده مىکردى ( و اذ تخرج الموتى باذنى ) .
و بالاخره یکى دیگر از مواهب من بر تو این بود که بنى اسرائیل را از آسیب رساندن به تو باز داشتم در آن هنگام که کافران آنها در برابر دلائل روشن تو بپاخاستند و آنها را سحر آشکارى معرفى کردند من در برابر اینهمه هیاهو و دشمنان سر سخت و لجوج تو را حفظ کردم تا دعوت خود را پیش ببرى ( و اذ کففت بنى اسرائیل عنک اذ جئتهم بالبینات فقال الذین کفروا منهم ان هذا الا سحر مبین).
قابل توجه اینکه در این آیه چهار بار کلمه باذنى ( به فرمان من ) تکرار شده است ، تا جائى براى غلو و ادعاىالوهیت در مورد حضرت مسیح (علیهالسلام) باقى نماند ، یعنى آنچه او انجام مىداد گرچه بسیار عجیب و شگفت انگیز بود ، و به کارهاى خدائى شباهت داشت ولى هیچیک از ناحیه او نبود بلکه همه از ناحیه خدا انجام مىگرفت ، او بنده اى بود سر بر فرمان خدا و هر چه داشت از طریق استمداد از نیروى لا یزال الهى بود.
ممکن است گفته شود تمام این مواهب مربوط به مسیح (علیه السلام) بوده است چرا در این آیه براى مادرش مریم نیز موهبت شمرده است ؟ پاسخ اینکه مسلم است هر موهبتى به فرزند برسد در حقیقت به مادر او هم رسیده است زیرا هر دو از یک اصلند و ساقه و ریشه یک درخت .
ضمنا همانطور که در ذیل آیه 49 سوره آل عمران یادآور شدیم این آیه و مانند آن از دلائل روشن ولایت تکوینى اولیاى خدا است ، زیرا در سرگذشت مسیح زنده کردن مردگان ، و شفاى کور مادرزاد ، و بیمار غیر قابل علاج ، به شخص مسیح (علیه السلام) نسبت داده شده ، منتها به اذن و فرمان خدا.
از این تعبیر استفاده مىشود که ممکن است خداوند چنین قدرتى را براى تصرف در عالم تکوین در اختیار کسى بگذارد که گاه گاه چنین اعمالى را انجام دهد ، و تفسیر این آیه به دعا کردن انبیاء ، و اجابت دعاى آنها از ناحیه خدا کاملا بر خلاف ظواهر آیات است .
و منظور ما از ولایت تکوینى اولیاى خدا چیزى جز آنکه در بالا ذکر شد نمىباشد ، زیرا دلیلى بر بیش از این مقدار نداریم ، ( براى توضیح بیشتر به جلد دوم صفحه 422 مراجعه نمائید).
منبع (کانال فضیلتها):
امام باقر(علیه السلام) فرمودند :
دنیا را چون منزلى بدان که در آن فرود آمده اى و سپس از آن مى کوچى
یا مانند مالى بدان که در عالم خواب یافته اى و چون بیدار شوى خبرى از آن نیست .
من این را به عنوان مَثَل برایت گفتم ؛ زیرا دنیا در نظر خردمندان و خداشناسان همانند جابه جا شدن سایه هاست.
الکافی ج۲ ص۱۳۳
منبع (کانال فضیلتها):
زینب کبری، نوری شد و درخشید
رهبر انقلاب: بعد از شهادت حسینبنعلی هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جانها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید. زینب به جایی رسید که فقط والاترین انسانهای تاریخ بشریت - یعنی پیامبران - میتوانند به آنجا برسند. ۱۳۷۰/۰۸/۲۲
شهید عباس بابا پیرعلی
بخش سوم مطالب
حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:
إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران میگذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند، پس بنگرید چگونه پس از من در باره آن دو رفتار کنید، آگاه باشید که این (یعنى تمسک بعترت) آب خوشگوار و شیرین است پس بیاشامید، و آن دیگر (یعنى روى برتافتن از ایشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهیزید
سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
مجموعه ویژه نامه های ماه مبارک رمضان
کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی | https://qaem14.blog.ir/
https://kawsar1214.blogspot.com/2022/03/the-first-revolt-took-place-during.html
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا